۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه

سالاد چهل گیاه

امشب من ایرانی و یک زوج پرتغالی و دختر میزبان ایتالیایی،با دختر ساکت و پسر تنهای ایتالیایی،دختر و پسر صرب و پسر مودب بهمراه پسر شنگول هندی و دختر مهربان امریکایی ضیافت انسانی داشتیم.و ما چقدر در سرزمین مان،از مصاحبت با دیگر انسانها محروم بودیم و هیچ وقت نفهمیدیم که انسانهای دیگر فارغ از ختنه شدن یا نشدنشان ، یا گوشت ذبح غیردینی و یا کوشر،شراب خوری جد اندر جدشان و یا هزارت دلیل مهم و غیر مهم برای تفاوتشان،چقدر مثل من اند.چقدر مثل هم ایم.و من ناگهان فهمیدم که "مهاجرت" چه بیرحمانه بالغ ات میکند.

۱ نظر: