۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

جامه دران

قطعه سوم ني نوا ي عليزاده، با يه سوگوار تنها شروع ميشه كه شرح فاجعه رو جايي روي مزار خاك آلود داره روايت ميكنه، بعد از چند ثانيه زهي هاي اطراف با احتياط و احترام ،شرح سوگوارِ تنها رو تاييد ميكنند و بهش ملحق ميشند و به ظاهر جدا جدا و نامنظم مويه ميكنند.
 اين وسط ،نواي فغان مجنون وار ،كه هر از چند گاهي از ميانه جمع ،ميل به فرياد داره از وسط دسته سوگواران مياد و حس تلخ از كنترل خارج شدن رو زير دل مياره. 
سوگوار بلندتر و محكم تر زجه ميزنه و حالا توي جمع سياه پوش هاي خاك آلود بلند شده و همه رو خطابِ شرح اش قرار داده.با تمام توان صدا و عقل اش ، آخر داد اش رو به آسمان ميزنه و لحظه اي با سكوت اش تمام عالم رو لحظه اي ساكن ميكنه.
ديگه از اينجا به بعد فاجعه از كنترل خارج شده و مردمان سياه پوش مثل مذاب روان دور قله سوگوار مشغول تسكين و لمس اش هستند. شرحِ سوگ اش را بالا و بالاتر ميبره و حالا با صداي گرفته شده از فرياد هاش ديگه تبديل به نواي زير و كمي نا مفهوم سولو با آخرين توان شده كه يهو از دست ميره و روي ويولون هاي مشوش و موجناك براي لحظه اي "حمل" ميشه و ناگهان با يك توان و زور ماورايي رو پاهاش مي ايسته و جامه دراني رقص گونه در ميانه آسمان ابري و خاك و خل و چادرهاي مشكي كثيف ميكنه. اينقدر سماع وار ميچرخه دور خودش كه آخر سر از حال ميره و تمام عالم ساكت ميشه.
مادر من اين رقصندهِ جامه در بود و من گداخته مذاب اش.
بار ديگه كه اين رو گوش كرديد، بشنويد صداي سوخته اينروزاي تهِ آخرِ دل منو


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر